مقاله کاوه کرمانشاهی در نقد خون بس: خون بس آغاز سیه روزی و تباهی زن است

مطلب زیر بخشی از مقاله کاوه کرمانشاهی (فعال حقوق بشر کورد)  در پاسخ به نوشته ای در دفاع از رسم “خون بس” است که در سال ۱۳۸۷ در هفته‌نامه غرب منتشر شده است.

«خون صلح» یا «خون بس» … آن‌گاه زیبا می‌بود و در خور ستایش که دشمنی‌ها در نتیجه‌ی خرد جمعی ‌یا با پرداخت همان خون بها ختم به صلح می‌شد نه آن‌که در این میان زنی بی‌گناه قربانی جهل و نادانی گروهی از مردان شود و مورد معامله قرار گیرد و با خون معاوضه گردد. اگر این رسم عقب‌مانده برای شما زیباست و آغازگر صلح و آشتی به یقین بدانید برای آن زن که نه از روی علاقه و اختیار که بنا بر صلاحدید زعمای قوم و به انتخاب صاحبان مقتول تن به ازدواجی اجباری می‌دهد آغازی‌ست بر سیه‌روزی و تباه شدنش در میان قبیله‌ای که تا همیشه‌ی عمرش به چشم یک عوض خون آورده شده به او نگاه می‌کنند و حق خود و شایسته‌ی او می‌دانند که گاه و بی‌گاه زبان به تحقیرش بچرخانند و به هر بهانه‌ای لب به دشنامش بگشایند و اگر هم لازم دیدند مشت و لگد بارانش کنند و او حق هیچ اعتراضی ندارد چون این عروس سیاه‌بخت نه با حرمت و احترام و نه در نتیجه‌ی رسم و رسوم معمول ازدواج که به جای خون آمده ‌است و باید تحمل کند هر چه را که به ناحق در حقش روا می‌دارند! … ضرب‌المثل «مگر عوض خون مرا گرفته‌ای» … در واقع بیان کننده وضعیت فلاکت‌بار این دسته از زنان است که کاربردش هم نه از جانب آنان که هر چه بر سرشان می‌آید را سرنوشت محتوم خویش می‌دانند که از سوی زنانی‌ست که به رسم معمول ازدواج کرده‌اند و در برابر رفتار و گفتار نادرست همسرشان یادآور می‌شوند «عوض خون نیامده‌اند» که مستوجب هر نوع برخوردی باشند.

در عجبم از شما که بر چه اساسی یکی از سنت‌های غلط رایج در میان ایلات و قبایل را که برخاسته از سیستم مردسالار و عقب‌مانده آن جوامع و از مصادیق بارز بی‌حقوقی زنان و خشونت علیه آنان محسوب می‌شود را چنین زیبا وانمود می‌کنید و در تائیدش متوسل به روایات شاهنامه می‌‌شوید! و عجیب‌تر آن‌که اشاره‌تان به این رسم با هدف معرفی زن به عنوان سمبل آشتی و صلح است! اما غافلید از این‌که در این‌جا زن چون یک کالا (می‌تواند حالت بدتری هم داشته باشد) در بازار مردان مورد معامله و استفاده ابزاری قرار می‌گیرد. بدین‌گونه که مردان بر سر مسائل کم‌اهمیت در هم می‌‌آویزند و جنگ به راه می‌‌اندازند و خون می‌‌ریزند و آن‌گاه دختران را وجه المصالحه «خون صلح» می‌‌کنند. حال نمی‌دانم اگر این دختر نگون‌بخت در مقابل این تصمیم بایستد و نخواهد سنبل آشتی ‌باشد تکلیف چیست؟ چه می‌گویم؟! وقتی که مصالح ایل و طایفه در میان باشد مگر دختر می‌تواند مخالفت کند؟ پسرمان آدم کشته که کشته ناز شصتش! خواهر و دختران فامیلش که نمرده‌اند! چشم‌شان کور و دندشان نرم باید شوهر کنند به برادر کوچک مقتول یا بشوند زن دوم و چندم اخوی بزرگ‌ترش! اصلاً زندگی و آینده زن چه ارزش دارد آن‌جا که پای جان یک انسان به نام مرد در میان است؟!

و شاید اشاره به خودکشی ـ بیش‌تر در شکل فجیع خودسوزی ـ آن دسته از زنانی که به خاطر آزارهای شوهر و خانواده وی که غالباً در نتیجه‌ی ازدواج‌های ‌اجباری ـ از جمله به رسم «خون بس» ـ بر زن تحمیل می‌شود پایانی تلخ باشد بر رسم زیبای ‌شما و نوشتار کوتاه من.

پی‌نوشت…

ـ این نقد برای هفته‌نامه غرب ارسال و در شماره ۱۳۳ این نشریه چاپ گردید

ـ آن بخش از نوشتار آقای رجبی درباره رسم «خون صلح» به درخواست یکی از دوستان جهت آگاهی ایشان از چگونگی توجیه این رسم توسط نگارنده در ادامه خواهد آمد…

«اکثر زنان سنبل آشتی و حلال عقده‌های کینه و انتقامند و اقوام باستانی و قبیله‌ای بیش‌تر دشمنی‌های خود را به وسیله زنان و انجام وصلت زناشویی به صلحی پایدار تبدیل کرده‌اند. ضرب‌المثل لکی «مگر عوض خون مرا گرفته‌ای» اشاره به رسم زیبای «خون صلح» در میان لرها دارد که در منازعات قبیله‌ای اگر کسی کشته شود با پادرمیانی بزرگان محلی و ریش‌سفیدان ضمن پرداخت خون‌بها به قبیله مقتول دختری را هم از خانواده قاتل، به عقد پسری از خانواده مقتول در می‌آورند و با این پیوند درگیری‌های فردی و اجتماعی به وحدت و صلح و آشتی تبدیل می‌گردد، ذکر این مهم در شاهنامه مانند نقش رودابه در وحدت ‌بخشی میان کیانیان و ضحاکیان و منیژه و فرنگیس میان تورانیان و ایرانیان علاوه بر اثبات علمداری زنان در صلح و آشتی و تفاهم و رفع بلاموید قدمت و ریشه‌دار بودن فرهنگ لری و لکی به عنوان خالص‌ترین اقوام ایرانی است.»

Tags: , , ,

پاسخ دهید