خواهران سومالی

عایشه حاجی علمی، یک فعال حقوق بشر است که به خاطر فعالیت‌های خود برای کمک به برقراری صلح و دفاع از حقوق زنان در سومالی در سطح بین المللی شناخته شده است. شاهد به همراه عایشه به اردوگاه‌های پناهندگان موگادیشو رفت. این اردوگاه‌ها در سال ۲۰۱۱ با وجود ده‌ها هزار سومالیایی که به خاطر خشکسالی و ترس از گرسنگی به آنجا پناه آورده بودند، به نقطه انفجار رسیده بود.

عایشه، خواهرش آمنه و دیگر زنان فعال درانجمن نجات زنان و کودکان سومالی[۱]- سازمانی غیر دولتی که او بنا نهاده است- مشغول توزیع غذا، پوشاک، کمک‌های دارویی و عملی و گوش فرادادن به پناهندگان هستند و فراتر از آن تلاش برای بازگرداندن کرامت به زندگی زنان اغلب آسیب دیده و به شدت آسیب پذیر و کودکانی که در اردوگاه ساکنند.

ما در آگوست سال ۲۰۱۲ با عایشه آشنا شدیم و تلاش کردیم با همراهی او و انجمن SSWC، تقریبا شش ماه پیش از آنکه بتوانیم در امنیت به سومالی برویم، در این کشور فیلم تهیه کنیم.

ما هیچ ایده‌ای از آنچه در سومالی با آن مواجه خواهیم شده نداشتیم، اما خود را برای بدترین‌ها آماده کرده بودیم. موگادیشو شهری بسیار خطرناک بود. به این معنی که ما باید در سریع‌ترین زمان به آن وارد و از آن خارج می‌شدیم. اما می خواستیم وضعیتی کاملا واقعی از آنچه در موگادیشو در جریان بود را به نمایش بگذاریم. به خصوص که این وضعیت از دید زنان و کودکانی باشد که در اردوگاه‌های آوارگان در سراسر شهر زندگی می‌کردند. ساختن این فیلم در عمل بسیار دشوار بود. باید فیلم‌برداری را در سه روز و در ساعات بسیار محدود انجام می‌دادیم.

در ابتدای ورود به موگادیشو مجذوب زیبایی ناحیه ساحلی این شهر شدیم. اما به زودی با واقعیت حضور در کشور بحران زده سومالی مواجه شدیم. از تیراندازی اخیری که درست پیش از ورود در فرودگاه اتفاق افتاده بود مطلع شدیم و مقرر شد که تحت محافظت قرار بگیریم. بشیر، صاحب هتلی که رزرو کرده بودیم در فرودگاه به دنبال ما آمد. او هماهنگی‌های تأمین امنیت ما را انجام داد و به ما اطمینان خاطر داد که به محض خارج شدن از هواپیما تحت مراقبت خواهیم بود.

واقعیت کشوری که ۲۰ سال در جنگ بود، از لحظه‌ای که فرودگاه را ترک کردیم قابل مشاهده بود. به محض خروج از فرودگاه ماشین ما توسط وانت پیک-آپ که حداقل ۱۲ محافظ کاملا مسلح که وظیفه محافظت ما را در دوران اقامت بر عهده داشتند اسکورت شد. در گذر از شهر به سمت هتل، اتومبیل‌ها و خانه‌هایی را که سوراخ‌های گلوله بر جای جایشان نقش بسته بود مشاهده کردیم.

هتل از هر نظر به طرز دلپذیری غافلگیر کننده بود. یک زن سومالیایی در لابی لباس‌های فوتبال و کارت پستال‌های قدیمی موگادیشو با ساختمان‌های ایتالیایی را می‌فروخت. چند کارت پستال خریدیم در حالی که نمی‌دانستیم آیا این ساختمان‌ها هنوز وجود دارند یا نه.

ما زود به هتل رسیدیم و قرار بود عایشه از SSWC، و خواهرش را در وقت ناهار ملاقات کنیم. ازآنجا که هتل ما از امن‌ترین نقاط شهر بود، او نیز در همان هتل اقامت داشت. درباره عایشه و کار SSWC بسیار خوانده بودیم و چند بار تلفنی با او صحبت کرده بودیم، اما انتظار رویارویی با زنانی اینچنین پویا، فعال و نترس را نداشتیم. آنها به خاطر ماه رمضان روزه‌دار بودند اما این مسأله بر برنامه ما تأثیری نداشت.

اولین سفر به مقصد «منطقه K»، منطقه‌ای که هنوز بسیار خطرناک و متشنج بود، انجام شد. به ما گفته شده بود باید هر چه سریع‌تر وارد منطقه شده و پس از فیلم‌برداری منطقه را ترک کنیم پیش از آنکه هرگونه «دشمن زندگی و صلح» از حضور ما مطلع شود. این اولین سفر ما به شهر بود. عایشه نیز به مناطقی می‌رفت که مدت زیادی از آن‌ها بازدید نکرده بود. در صورتش درد کسی را می‌دیدیم که به جایی بر می‌گردد که روزی آن را بسیار دوست می‌داشته است. آنچه عایشه تجربه می‌کرد ویرانی مطلقی بود که در حال رخ دادن بود. شنیدن داستان‌هایی درباره وضعیت و رونق شهر پیش از جنگ بسیار احساسی بود. ما هنوز کارت پستال‌های موگادیشو را در جیب خود داشتیم در حالی که آنچه اکنون از پنجره‌ها قابل مشاهده بود ساختمان‌های ویران، مردم مسلح در سطح شهر و فقر شدید در هر نقطه‌ای بود که به آن نگاه می‌کردیم.

عایشه ما را به اطراف اردوگاه برد و برای ما شرایط وحشتناک زندگی پناهندگان را شرح داد. او مخصوصا نگران مسایل امنیتی و تعداد موارد تجاوز به زنان بود. در یک لحظه فضا بسیار متشنج شد که ما توسط نیروهای امنیتی به بیرون هدایت شدیم.

با آنکه آنچه ما ضبط کرده بودیم شرایطی بسیار ناامید کننده بود، اعضای گروه SSWC صلح را در چشم انداز خود می‌دیدند. آنها به ما گفتند که برای کمک به مردم و کشورشان عزمی جزم دارند حتی اگر باید جان خود را در راه این هدف فدا کنند. آن‌ها ما را به اردوگاهی بردند که هزاران نفر در آن در تلاش برای زنده ماندن بودند. دیدن شرایط زندگی مردم گرسنه و ناامید، در چادرهایی کمی بزرگ‌تر از چادرهای موقت بسیار تکان‌دهنده بود.

ما داستان‌های بسیار غم انگیزی شنیدیم اما آنچه بیش از هر چیز ما را تحت تأثیر قرار داد، دیدن چهره کودکان بود. افسردگی و ضربات روحی ناشی از از دست دادن خانواده و دوستان بر چهره‌های آنان نقش بسته بود. وقتی آمنه، خواهر عایشه، بسته کرامت شامل مواد بسیار ابتدایی مانند صابون، لباس زیر، روسری، مواد ضد عفونی کننده را به دختران و زنان اردوگاه می‌داد، به راحتی می‌شد دید که چگونه چیزهایی به این کوچکی می‌تواند چنین برای آنها با ارزش باشد. دیدن لبخند بر لب زنان، نه تنها به خاطر دریافت بسته کرامت بلکه به خاطر اینکه عایشه، آمنه و اعضای انجمن SSWC به حرف‌های آنان گوش می‌دادند و به این زنان نشان می‌دادند که به آنان توجه دارند، بسیار تأثیرگذار بود. همچنین دیدن برخورد مهربان و دوست داشتنی این مردم علیرغم داستان‌های غم‌انگیزی که شنیده بودیم تکان‌دهنده بود.

در شب آخر، در منوی غذای هتل ترکیب جالبی از خرچنگ و گوشت شتر بولونی ارائه شده بود. روز بعد ما هتل را با این امید ترک کردیم که روزی به شهری در صلح برگردیم؛ جایی که در آن بتوانیم با خوردن خرچنگ و گوشت شتر جشن بگیریم و بر موج‌های غلطانی که هنگام بلند شدن هواپیما مشاهده کردیم موج‌سواری کنیم.

و اکنون در سال ۲۰۱۳، آینده درخشان‌تر به نظر می‌رسد. اولین پارلمان رسمی سومالی در ۲۰ سال گذشته برپا شده است و بعد از خروج نیروهای تندرو، مردان و زنان، دوباره بر ساحل موگادیشو از دریا و شن‌های ساحلی لذت می‌برند.

 منبع: الجزیره

مترجم: آسیه حائری



[۱]Saving Somali Women and Children (SSWC)

Tags: , ,

پاسخ دهید