چقدر به خشونت جنسی توجه نشان می دهیم؟

ژوهانسبورگ، ۱۱ نوامبر ۲۰۱۳  (IRIN)-  نومسا، ۲۰ ساله، به همراه چهار نفر از دوستانش در راه ثبت نام در دانشگاهی خارج از پره توریا (افریقای  جنوبی) بود که مردانی او را ربودند. او می گوید: “من با آنها درگیر شدم”. آن ها او را به داخل یک ساختمان کشاندند و هر پنج نفرشان به نوبت به او تجاوز کردند. دوستان نومسا فرار کردند و برای پیدا کردن او برنگشتند. آن مردان تلفن همراه او را هم برداشتند.

او به خانه ی خود در استان کوازولو ناتال، که ۵۰۰ کیلومتر تا آنجا فاصله داشت، بازگشت. این دختر دانشجو به IRIN گفت چند روز بعد به شماره اش زنگ زده است و یکی از آن مردان تلفن را جواب داده.

او در پاسخ به این سوال که آیا پلیس در جریان قرار داشت، گفت: “بله، پلیس هنوز هم می تواند آن مردان را دستگیر کند”، اما او نمی دانست باید با چه کسی تماس بگیرد. IRIN نامه ای به رئیس بخش خشونت خانگی، محافظت از کودکان و جرائم جنسیِ اداره پلیس آفریقای جنوبی نوشت. دو هفته بعد یک افسر پلیس با ناراحتی زنگ زد و پرسید چرا IRIN چنین شکایتی کرده است. او شماره ی تلفنِ دزدیده شده ی نومسا را یادداشت کرد.

چند ماه بعد، نومسا برای دیدن خاله اش، که سعی داشت به او کمک کند، به ژوهانسبورگ رفت. او قصد دیدار با IRIN را نداشت. هیچ ردی از تلفن او به دست نیامده بود و پلیس هم هنوز با او تماس نگرفته بود. او هیچ مشاوره ای دریافت نکرده بود و تا جایی که اطلاع داشت آن مردها هنوز آزادانه می چرخیدند.

این حادثه ی تلخ زمانی برای نومسا اتفاق افتاد که تنها چند هفته قبل از آن، در دسامبر ۲۰۱۲، حادثه ی مخوف تجاوز دسته جمعی به یک دانشجوی فیزیوتراپی در پایتخت هند (دهلی) رخ داده بود. آن دختر مدتی بعد در اثر جراحات از دنیا رفته بود. هزاران هندی خشم خود را با آمدن به خیابان ها به مدت چندین هفته نشان دادند و سرخط خبرها در سرتاسر جهان شدند.

در مورد تجاوز به نومسا، تنها در حد چند پاراگراف در روزنامه ها و مجلات به آن پرداخته شد. واکنشی که نومسا از دوستانش، پلیس و رسانه ها گرفت بیشتر بی تفاوتی و نبودِ همدردی بود. برای کسی واقعا مهم نبود.

چه چیزی در نوع واکنش تعیین کننده است؟

این که  چرا برخی موارد واکنش قوی ای بر می انگیزند در حالی که با برخی دیگر با بی تفاوتی برخورد می شود نیاز به بررسی و تعمق دارد. از زمان حادثه ی دهلی، رسانه های هند موارد زیادی از تجاوز را گزارش کرده اند، اما همه ی آنها به یکسان موجب برانگیخته شدن حس خشم و نفرت عمومی نشده اند. شاید معترضان، که بسیاری از آنها از طبقه متوسط شهری و بیشترشان هم زن بوده اند، با آن دانشجوی فیزیوتراپی همذات پنداری بیشتری داشتند. یا آن طور که یک کنشگر هندی،اس اس اسمیتا، می نویسد: “نداشتن حس همدردی، میلِ به کنش را از کار می اندازد”.

مطالعات جامعه شناسی و روانشناسی تفسیرهای مختلفی برای نداشتن حس همدردی ارائه داده اند.

“اثر تماشاگر” که اولین بار در سال ۱۹۶۸ توسط جان دارلی و بیب لاتان شرح داده شده، نشان می دهد که هرچه تعداد افرادی که نظاره گر یک وضعیت اضطراری هستند، بیشتر باشد، احتمال اینکه هریک از آن ها برای کمک اقدام کند کمتر است. کمک وقتی صورت می گیرد که فرد نظاره گر با قربانی همدلی داشته باشد.

ماموران پلیس ممکن است به خاطر پیشداوری شخصیِ خود همدردی نشان ندهند – امری که خیلی متفاوت از عموم جامعه نیست-  آنها قربانی را به دلیلِ بودن در “زمان” و “مکان” اشتباه و قراردادن خود  در معرض خطر ، مقصر می دانند. و چنانچه قربانی یک کودک باشد، والدین را مقصر می شناسند.

مردم اغلب احساس می کنند دارای شرایط لازم برای کمک رساندن نیستند، یا اینکه دیگران در شرایط بهتری برای کمک رسانی قرار دارند، و یا فکر می کنند بعد از کمک رساندن درگیر فرایندهای وقت گیر قانونی خواهند شد.

هاجا زینب هاوا بانگورا، نماینده ی ویژه ی دبیر سازمان ملل در امر خشونت جنسی در جنگ، می گوید قرار نیست فقط وقتی مهارت تمام و کمال داریم به این مساله توجه نشان دهیم. “واقعیت این است که در زمان نیاز، همیشه جامعه  باید اول از همه واکنش نشان دهد– همسایه به همسایه کمک کند و خانواده به خانواده. مردم باید این را بدانند”.

جامعه نقش مهمی دارد

همسایه ها و حتی همسر یکی از خاطیانِ تجاوز گروهی در هند تصمیم گرفتند با او قطع رابطه کنند. آشا، همسر او، به روزنامه ها گفت که او باید به خاطر کاری که کرده به دار آویخته شود. این متهم هنگامی که در بازداشت بود درگذشت.

مردم سووتو، منطقه ای که دارای نرخ بالایی از خشونت جنسی در آفریقای جنوبی است، و خود اغلب قربانی خشونت هستند، به کسانی که مورد خشونت واقع شده اند کمک می کنند و برای امنیت کودکان، آن ها را بعد از مدرسه به خانه می رسانند. این ها ابتکارات ساده ای ست که افراد معمولی و آموزش ندیده انجام می دهند.

یکی از این افراد، یوآن آدامز است که ظرف ۱۴ سال گذشته در جهت بهبود زندگی قربانیان خشونت، در محله ی کیپ تاون در سووتو، فعالیتِ موثری داشته است. او امیدوار است به زودی به عنوان یک مشاور آموزش ببیند.

لیسل والو، که مرکز مواد مخدر و الکل آفریقای جنوبی را با سرمایه ی مالیِ جامعه ی فقرای کلیپ تاون  دایر کرده است، می پرسد: “چرا وقتی می بینیم کودکی کاری اشتباه انجام می دهد ( مثلا بدرفتاری با بقیه ی کودکان یا زنان، یا بی احترامی) رفتار او را تصحیح نمی کنیم؟ زمانی که ما بچه بودیم بزرگترها این کار را انجام می دادند”.

توجه اصلی باید بر روی امن کردن محیط برای افراد آسیب پذیر باشد. کنش اجتماع باید پیشرو باشد و نباید باعث محدود شدن آزادی حرکت و بیان افراد آسیب پذیر شود. همچنین نباید واپس گرا باشد – مثلا زنان را مجبور کند به شیوه ی خاصی لباس بپوشند.

مواضع و دیدگاه های فمینیستی زیادی– از باور به نپوشیدن هیچ گونه لباسی تا اعتقاد به قدرت توانمندسازی نقاب- و نیز اولویت های شخصی و ملاحظات فرهنگی متنوعی، در مورد شیوه ی لباس پوشیدن وجود دارد.

مونیک ویلسون، هنرپیشه ی باسابقه ی فیلیپینی و فعال حقوق زنان، از نزدیک در جریان جنبشِ موسوم به “روز وی”  (وی به نشانه ی حرف اول واژگان ویکتوری، واژن و ولنتاین) بوده است؛ جنبشی که به ابتکار ایو اِنسلر نمایشنامه نویس، کنشگر و نویسنده ی کتاب “مونولوگ های واژن” در سال ۱۹۹۸ آغاز شد. ویلسون می گوید: “بی معنی ست که به جای هدف گرفتن رفتار فردِ خاطی، از زنان ( که خود قربانی این حمله ها هستند) بخواهیم برای مقابله با خشونت جنسی، (پوشش) ظاهر خود را تغییر دهند”.

ما به یک دید نو نیاز داریم

لاکشمی پوری، معاون اجرایی زنانِ سازمان ملل (جدیدترین دفتر نمایندگیِ سازمان ملل)، می گوید: “باید فقدان همدردی عمومی نسبت به خشونت علیه زنان را به سمت همدلی عمومی با حقوق زنان تغییر دهیم. فرهنگ، مذهب و سنت باید در جهت رفتارهای مثبت به کار گرفته شوند و نه توجیه خشونت”.

“برای دست یافتن به این هدف، ایجاد حرکتی که دارای آگاهی و تعهد در جهت تغییر باورهای ذهنی باشد، بسیار مهم ست. همچنین نیاز به قوانین، نهادها و نیروهای امنیتی ای است که تامین کننده ی خدماتِ پیشگیرانه، حمایتی و پاسخگو باشند”.

یک رویکرد چندجانبه به مقوله ی فقدان همدردی ، باید به دلایل به وجودآورنده ی آن نیز توجه داشته باشد. لیزا وتن، کارشناس خشونت جنسی، می گوید: رفتار تحت تاثیر طیفی از عوامل است… هم باید هنجارهای جنسیتی را در نظر گرفت و هم این که نابرابری جنسیتی با چه نشانه هایی  نمایان می شود. در عین حالی که باید عوامل اجتماعیِ مولد خشونت را به حساب آورد (مانند سطح بالای نابرابری درآمد)، هنجارهای پیرامونِ استفاده از خشونت و مقبولیتِ عام آن، و نیز دسترسی به عوامل تشدید خشونت مانند سلاح گرم، الکل و مواد مخدر، را نیز باید در نظر داشت. مسائل دیگری نیز وجود دارند که همگی باید مورد توجه باشند؛ مواردی از قبیل پیشینه ی شخصی افراد ، تجربه های مورد اهمال واقع شدن، خشونت و مصیبت های زندگیِ افراد، و اینکه آیا شاهد خشونت بوده اند یا نه (و همه ی این موارد بنابر جنسیت فرد نیز بررسی شوند).

“در نهایت ممکن است خشونت یک پدیده ی جهانی باشد ولی همیشه تحت تاثیر زمینه های اجتماعی-فرهنگی ست و به همین دلیل نیز آمارِ آن در کشورهای مختلف تفاوت دارد. “

سازمان بهداشت جهانی فهرستی از ریسک فاکتورهای مرتبط با ارتکاب افراد به خشونت خانگی و خشونت جنسی در خانواده ها و در جوامع کوچک و بزرگ تهیه کرده است. این فهرست شامل اعتقاد به ناموس و آبروی خانوادگی و پاکدامنی جنسی، باور به حق عاملیت جنسی برای مردان، ضعف در ضمانت اجرایی قوانین مربوط به خشونت جنسی، سطح پایین تر تحصیلات، و در معرض سوءرفتار بودن در کودکی است.

بنابر آمارهای سازمان بهداشت جهانی، تلاشها برای جلوگیری از چنین حمله هایی نتیجه بخش نبوده است. نیاز به منابع بیشتری برای تقویت اقدامات جلوگیری کننده ی خشونت خانگی و جنسی  است؛ اقداماتی چون جلوگیریِ اولیه، یعنی از وقوع آن در همان ابتدای امر جلوگیری شود.

گزارش سازمان بهداشت جهانی می گوید: “شواهدی از کشورهای با درآمد بالا حاکی از این است که برنامه های اجرا شده در مدارس درجهت جلوگیری از خشونت در روابط عاطفی و فیزیکی موثر بوده است. هرچند برای استفاده از این برنامه ها در محیط هایی که دچار فقر منابع هستند نیاز به بررسی بیشتری است. تدابیر پیشگیرانه ی مقدماتی دیگری نیز انجام شده که هرچند امیدوار کننده بوده اند ولی نیاز به ارزیابی بیشتر دارند: اقداماتی که سرمایه گذاری خرد را با آموزش برابری جنسیتی ترکیب می کند، باعث بهبود مهارت های ارتباطی بین زوج ها و در بین افراد جوامع می شود؛ دسترسی و استفاده آسیب زا از الکل را کاهش می دهد؛ و هنجارهای جنسیتیِ فرهنگی را تغییر می دهد.”

تغییر شیوه ی برخورد مردان

می توان با آگاه کردن مردان نسبت به شیوه ی برخوردشان با زنان آغاز کرد. مایکل اوربینا، کنشگر، در وبلاگش از “۱۰۱ روشِ روزمره برای همیاری مردان با زنان ” می نویسد. او در نوشته هایش نکات ساده ای را پیشنهاد می دهد: “هوشیار باشید هنگامی که زنی از کنارتان عبور می کند چشم هایتان در کجا سیر می کند- آن رفتار را تغییر دهید”، و “عکس زنان نیمه برهنه را از روی صفحه ی تلفن همراهتان بردارید”.

کمپینِ بِل باجائو (زنگ را به صدا درآورید) از هنرپیشگان محبوب سینما کمک گرفته تا مردم را ترغیب کند در خشونت خانگی در محله شان مداخله کنند؛ تنها با زدن زنگ در. مردی در سال ۱۹۸۹ وارد دانشگاه پلی تکنیک در مونتره آل شد و ۱۴ نفر از همکلاسی های زن خود را کشت. این قتل عام باعث شکل گیری حرکت هایی شد که رفتار های خشونت آمیز مردان علیه زنان در مرکز توجه آن بود؛ حرکت هایی چون کمپین روبان سفید که در سال ۱۹۹۱ شکل گرفت و منجر به شکل گیری حرکت های مردمی در ۶۵ کشور شد.

تاد مینرسون، مدیر اجراییِ کمپین روبان سفید، در ایمیلی به IRIN  می نویسد: “یکی از نکات مثبت حرکتی مانند روبان سفید این است که می تواند از هر جایی و با کمترین امکانات شروع شود. تمام آن چه مورد نیاز است مردانی ست که وقت خود را صرف  ریشه کنیِ خشونت جنسیتی کنند، مسئولیت و نقشی را که به عنوان یک مرد داریم درک کنند، و برای تعریف دوباره ی جنبه های آسیب زا و خشن مردانگی که در قلب این همه خشونت جا دارد، اراده کنند.”

همچنین در قالب این کمپین، بیش از ۴۰۰ سازمان و گروه در اتحادی جهانی به نام “مداخله مردان” گردِ هم آمده اند. او می گوید: “خشونت یک مشکل جهانی ست و نه فرهنگی. تغییر اقتصادی و گذارِ سریع می تواند منجر به وضعیت دشواری شود که گاهی بسیاری از خشونت های جنسیتی را در همین شرایط می توان مشاهده کرد”. مطالعه ای جدید از سازمان بهداشت جهانی نشان می دهد که یک زن از هر سه زن در کل دنیا خشونت فیزیکی و جنسی را در طول زندگی خود تجربه خواهد کرد.

مینرسون می گوید: “حتی در کانادا تراژدی قتل یا ناپدیدشدن ۶۰۰ زن بومی وجود دارد که پرونده ی بیشتر این موارد حل نشده باقی مانده… ما اغلب با سوال از مردان در مورد تجربیاتشان از خشونت آغاز می کنیم؛ چه به عنوان قربانی و چه به عنوان خاطی. وقتی مردان بتوانند راحت در این باره حرف بزنند، این اولین قدم به سوی ایجاد همدلی است، و همدلی نیز اولین قدم برای شکل گیری همدردی و شفقت است”.

سوزان سِلیا سوآن، مدیر اجراییِ جنبش “روز وی”، عقیده دارد که آگاهی در حال افزایش است. کمپین آن ها به نام “یک میلیارد به پاخواستن”، که در پانزدهمین سالگرد جنبش “روز وی” در سپتامر ۲۰۱۲ آغاز شده بود، در سال ۲۰۱۳ در بیش از ۲۰۰ کشور برپا بود. سوآن می گوید: “ما در حال تهیه ی فراخوانی برای پایان بخشیدن به این معافیت از مجازاتی هستیم که به فراوانی در سطح جهان حاکم شده است… کنشگرانِ بیش از ۱۰۰ کشور جهان برای پیوستن به کمپین سال ۲۰۱۴ اعلام آمادگی کرده اند تا برای عدالت به پاخیزند؛ با جمع شدن در اطراف ساختمان دادگاه ها، کلانتری ها، ادارات دولتی، ساختمان های اداری مدارس، محل های کار، مناطق بی عدالتی محیط زیستی، دادگاه های نظامی، سفارتخانه ها، عبادتگاه ها و سایر مکان های عمومی”.

ویلسون، هنرپیشه ی فیلیپینی، می گوید: این جنبش توانسته است رشد کند، به طوری که از اقدامات آگاهی بخش فراتر رفته و اکنون رویکردهای چندجانبه ای را در برنامه ی خود دارد که به دلایل ریشه ایِ، از ریشه کنی فقر تا توانمند سازی زنان، می پردازد.

بانگورا، نماینده ی ویژه ی دبیر سازمان ملل، می گوید: اقدامات ابتکاری که در انجمن ها شکل می گیرد نقش کلیدی در مبارزه با خشونت های جنسیِ مربوط به جنگ دارند. این انجمن ها همه کاری انجام می دهند، از خدمات پزشکی تا آموزش مهارت های تامین معاش…بسیار مهم است که این انجمن ها نه تنها از کمک های مالی برخوردار باشند، بلکه حمایت قانونی مناسب نیز برای آن ها فراهم باشد تا بتوانند در یک محیط بی خطر فعالیت های خود را انجام دهند.

ترجمه: سارا زاهدی

do-we-care-enough-about-sexual-violence

Tags: ,

پاسخ دهید